غزل شمارۀ 228
1. دلم را نور رحمت از وداع جان فروگیرد
2. شهادت خانه ام را پرتو ایمان فرو گیرد
3. دل پر حسرتی دارم که هرسو چشم بگشایم
4. سرشک حسرتم از دیده تا دامان فرو گیرد
5. ز بس ساید به هم در کیش طاقت ناوک آهم
6. خراش سینه ام را سونش پیکان فروگیرد
7. ز خرسندی مدان گر بی تو بر بستر نهم پهلو
8. سرم را اضطراب از زانوى حرمان فروگیرد
9. در آن ساعت که آهم گردِ راه از چهره افشاند
10. جراحت های اهل درد را درمان فروگیرد
11. به حسرت می سپارم جان، ببند از گریه چشمم را
12. که گر اشکی بیفتد دهر را طوفان فروگیرد
13. اگر آید بجز یاد تو در خاطر نظیری را
14. ز دل تا بگذراند صد رهش نسیان فروگیرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده