غزل شمارۀ 258
1. حسن چندی سر به دل شوخیّ و خودرایی دهد
2. شه چو گیرد مملکت اول به یغمایی دهد
3. دیدۀ عاشق نیابد ذوق از دیدار دوست
4. گر نه اول ترک دیدن های هرجایی دهد
5. لذّت دشنامش از من پرس کاب تلخ و شور
6. ذوق کوثر در مذاق مرد صحرایی دهد
7. گردد از جان دادنم معلوم شوق روی دوست
8. زان نمی میرم که ترسم مرگ رسوایی دهد
9. در بیابان ها نمی گنجم اگر طغیان شوق
10. بند بگشاید چو سیلم سر به شیدایی دهد
11. گریۀ ما تلخ و طبع میزبان رنجش پذیر
12. صوت مطرب بر دلش بگذار گیرایی دهد
13. شکوه کمتر کن نظیری گر کسی یاری نکرد
14. رخت ما سوزد چه نقصان تماشایی دهد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده