نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 31

1. مستی ربوده از کف هستی زمام ما

2. مطرب نمی دهد خبری از مقام ما

3. تا گشته ایم غافل ازو دور مانده ایم

4. پدرام می شویم که وحشی است رام ما

5. دانی که نور مردمک چشم عالمیم

6. بینی اگر به دیدۂ معنی خرام ما

7. خود را برهنه بر صف شمشیر می زنیم

8. کاندر فنای ماست بقا و دوام ما

9. بر کف کلید جنّت و بر لب سلام حور

10. رضوان ستاده در طلبِ بارِعام ما

11. خرمن به باد رفت درین دشت پر فریب

12. مرغی نسود گوشۀ بالی به دام ما

13. پستان دایه در کف مشتاق شاهدست

14. بی گریه قطره ای نچکاند به کام ما

15. تا اقتدا به حافظ شیراز کرده ایم

16. گر دیده مقتدای دو عالم کلام ما

17. باران گریه طبع نظیری بهار ساخت

18. کو باد؟ تا برد به گلستان پیام ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باور مکن که صورت او عقل من ببرد
* عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست
شعر کامل
سعدی
* ز هر سو شاخ گیسو شانه می‌کرد
* بنفشه بر سر گل دانه می‌کرد
شعر کامل
نظامی
* چو از کوه بفروخت گیتی فروز
* دو زلف شب تیره بگرفت روز
شعر کامل
فردوسی