غزل شمارۀ 326
1. در بغل مصحف و سجّادۀ تقوا بر دوش
2. برد از مدرسه ام مغبچۀ باده فروش
3. در نماز از صف اصحاب برونم آورد
4. بر زبان نیّت و تکبیر مؤذّن در گوش
5. هم در احرام ز سوداش به سر مانده دو دست
6. هم به نیّت ز تماشاش زبان گشته خموش
7. هر دو از زمرۀ اسلام روان گردیدیم
8. او به من عشوه کنان من ز پیش طعنه نيوش
9. گاه گفتی به سرین نکته که هان تیز بده
10. گه فکندی به قفا بوسه که همین تیز بنوش
11. مست و واله به خرابات مغانم آورد
12. وز حریفان خرابات برآورد خروش
13. صنم آراسته کردند و قدح دردادند
14. گرم گردید ز من زمزمۀ نوشانوش
15. ردّ اسلام و ورع برهمنم تلقين کرد
16. با بتان روی به روی و به مغان دوش به دوش
17. آن چه آیات و حکم بود ببرد از یادم
18. وان چه ابیات و غزل بود قوی ساخت به هوش
19. عمرها مطرب و میخانه پرستی کردم
20. ناگهم خورد به گوش از قدح باده سروش
21. کاین چه مستیّ و غرورست به طاعت بگرای
22. وین چه نااهلی و دوریست به خدمت می کوش
23. زین صدا رفتم از آهنگ مقامات به در
24. زین ندا آمدم از بادۀ طامات به هوش
25. بردم از کوی حریفان به سوی زاویه رخت
26. کردم از نشئه تحقیق به علّيين جوش
27. تا برون آمدم از عالم فردانیّت
28. خود خراباتی و خود زاهد و خود باده فروش
29. قصّۀ عاشق دیوانه نظیری دگرست
30. عاشقان را ز چنین رو نپسندند خموش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده