غزل شمارۀ 350
1. رمید طایر جانم ز آشیانۀ خویش
2. که در هوای تو خوش یافت آب و دانۀ خویش
3. دل از قفای نظر کو به کوی می گردد
4. نظر ز شوق تو گم کرده راه خانۀ خویش
5. ز باغ رفت گل و بلبلان خموش شدند
6. من اسير همان عاشق فسانۀ خویش
7. کسی که واقف ذوقی شود نمی بینم
8. بغیر خویش که می رقصم از ترانۀ خویش
9. به شب که دردی دردی به کام دل ریزند
10. کنم به روز طرب از می شبانۀ خویش
11. مروت و کرم از دیگری نمی بینم
12. نشسته ام به گدایی بر آستانۀ خویش
13. ز بس که دور زمان را ز خسروان ننگ است
14. زمانه نازد اگر گویمش زمانۀ خویش
15. به گنج خانۀ محمود مدح نفروشم
16. به شاهنامه خرم بیت عاشقانۀ خویش
17. تو را که نقد جهان باید از طلب منشین
18. مرا خوش است دل از داغ جاودانۀ خویش
19. اگر ز برهمنان سرکشی، نیازارند
20. تو را که هست بت خویش در خزانۀ خویش
21. دلی به شرط نظیری نهاده بر سر راه
22. به هرکه تیر زند میدهد نشانۀ خویش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده