غزل شمارۀ 364
1. حضور وقت نمی یابم و حلاوت فرض
2. دلم به قهر تو رهن است و جان ز لطف تو قرض
3. به هم برآمده از شوخی تو اوقاتم
4. نه سنّتم ز تو سنّت بود نه فرضم فرض
5. فلک حجاب دعایم نمی شود امّا
6. به غمزه حاجت ابرو نمی نماید فرض
7. سخن که از دل شوریده بر زبان آید
8. به رسم تحفه ملک بر سما برد از ارض
9. به شکر نعمت تو برنمی توانم خاست
10. که تا به گردنم از بار منّتت در قرض
11. مثال ما گل خندان و سرو آزادست
12. درین حدیقه به طولست عیش ما نه به عرض
13. به فضل اوست نظیری چو مزد کار آخر
14. معلّم ملکوتت به علم کردم فرض
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده