نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 554

1. گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی

2. کارهای بی سر و سامان به سامان آمدی

3. از جمال خود اگر دادی به عالم ذرّه ای

4. قسمت هر مور مقدار سلیمان آمدی

5. گر حجاب کعبه و دیر از میان برداشتی

6. هر مسلمان گبر و هر گبری مسلمان آمدی

7. بودى ار بر قدر سوز آتش پرستان را جزا

8. بال هر پروانه ای شمع شبستان آمدی

9. گر نبودی پیر کنعان بوی پیراهن شناس

10. کور ماندی در برش گر دوست عریان آمدی

11. بر مشام آشنا آید شمیم آشنا

12. سوی احمد از یمن زان بوی رحمان آمدی

13. هر غم او کامدی در سینۀ تنگم فرو

14. جان محبوس مرا یوسف به زندان آمدی

15. وه که در گلشن خمش دارند مرغی را که او

16. گر به گلخن در قفس بودی به افغان آمدی

17. رخصت ار بودی کزین بی پرده تر گویم سخن

18. چون نظیری هر دو عالم مست عرفان آمدی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بجای عنانم عصا داد سال
* پراگنده شد مال و برگشت حال
شعر کامل
فردوسی
* سنگ اگر در مرگ عاشق خون نمی گرید، چرا
* بیستون از لاله نخل ماتم فرهاد بست؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی