غزل شمارۀ 67
1. می باش و از مزاج حریفان نشان طلب
2. با طبع هرکه راست نیابی کران طلب
3. چون ره بری به صحبت نیکان گران مباش
4. جایت اگر به صدر دهند آستان طلب
5. مهمان گنج باش و قناعت به خاک کن
6. همسایۀ همای شو و استخوان طلب
7. مجموعه ایست عالم از آن انتخاب کن
8. مغلوبه ایست دهر درو مهربان طلب
9. در طبع دوستان ز حسد راستی نماند
10. انصاف اگر طلب کنی از دشمنان طلب
11. از حلقه های زلف طلسمی به چنگ آر
12. وز شغل آن ز وسوسۀ دل امان طلب
13. دست کسی به دامن محمل نمی رسد
14. کو را نه بر صدای جرس کاروان طلب
15. هرگاه یوسفی ز تو در راه مانده است
16. شیون کن و زگم شدۀ خود نشان طلب
17. تنگست در طریق کریمان معاملت
18. جان از نظیری ار طلبی رایگان طلب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده