غزل شمارۀ 86
1. ره حریف گرفتم که شیشه یار منست
2. خرد پیاده شد از من که می سوار منست
3. جراحتم همه راحت شد از سعادت عشق
4. گلی که در ره من بکشند ز خار منست
5. اگر درستیی در کار جام و مینا هست؟
6. شکسته بسته یی از عهد استوار منست
7. صبا به طرف چمن خواند و ابر بر لب کشت
8. به هر دو گام حریفی در انتظار منست
9. شراب و حور میسّر شکیب و توبه کراست؟
10. شفیع جرم خوشی های روزگار منست
11. شبی که با تو قدح نوشم و لبي بگزم
12. کند فرشته سجودم که کار کار منست
13. گلم به آتش دل آب می خورد همه عمر
14. شکفته روئیی جاوید با بهار منست
15. به سوز و ساز حریفم به آه و ناله حريص
16. غمست داروی دردی که سازگار منست
17. به اختیارا دلا جان بباز و حال مپرس
18. که اختیار نظیری هم اختيار منست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده