غزل شمارۀ 88
1. یک آه گرم صیقل زنگار عالمست
2. موقوف لب گشادن ما کار عالمست
3. مشّاطۀ فراق تو بر چهره ام نوشت
4. خونابه ای که گونۀ رخسار عالمست
5. خود راییِ خیال تو از دیده ام رماند
6. آن معنیی که قبلۀ گفتار عالمست
7. بر من شب فراق شد از جرم ناکسی
8. صبحی که طالع از در و دیوار عالمست
9. صیّاد، بی کرشمۀ تو دانه نفکند
10. در دام هر نگه که به پرگار عالمست
11. این عیب و عارِعشق و هنر را کجا برم
12. کانم نمی خرد که خریدار عالمست
13. حور و کنار کوثر و رضوان و صحن خلد
14. ما و جمال یار گلزار عالمست
15. تا یک دلت پسند کند قرب او مجوی
16. سرمایۀ قبول در انکار عالمست
17. گر پیر سالکی خبر از طفل راه پرس
18. شرم از طلب مدار که زنّار عالمست
19. قانون شکوه چند نظیری نوا کنی؟
20. این نغمۀ تو باعث آزار عالمست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده