غزل شمارهٔ 15
1. ما را ز شوق یار بغیر التفات نیست
2. پروای جان خویش و سر کاینات نیست
3. از پیش یار اگر نفسی دور میشوم
4. هر دم که میزنم ز حساب حیات نیست
5. در عاشقی خموشی و در هجر صابری
6. این خود حکایتیست که در ممکنات نیست
7. رندی گزین که شیوهٔ ناموس و رنگ و بو
8. غیر از خیال باطل و جز ترهات نیست
9. بگذار هرچه داری و بگذر که مرد را
10. جز ترک توشه توشهٔ راه نجات نیست
11. از خود طلب که هرچه طلب میکنی زیار
12. در تنگنای کعبه و در سومنات نیست
13. در یوزه کردم از لب دلدار بوسهای
14. گفتا برو عبید که وقت زکوة نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده