غزل شمارهٔ 2
1. ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا
2. بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا
3. لبت به خون دل عاشقان خطی دارد
4. غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما
5. مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه
6. و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا
7. کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد
8. که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما
9. ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست
10. که زنگیان سیاهش نمیکنند رها
11. دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست
12. بلی همیشه پریشانی آورد سودا
13. عبید وصف دهان و لب تو میگوید
14. ببین که فکر چه باریک و نازکست او را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده