عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 26

1. دلی که بستهٔ زنجیر زلف یاری نیست

2. به پیش اهل نظر هیچش اعتباری نیست

3. سری که نیست در او کارگاه سودائی

4. به کارخانهٔ عیشش سری و کاری نیست

5. ز عقل برشکن و ذوق بیخودی دریاب

6. که پیش زنده دلان عقل در شماری نیست

7. ملامت من مسکین مکن که در ره عشق

8. به دست عاشق بیچاره اختیاری نیست

9. دگر مگوی که هر بحر را کناری هست

10. از آنکه بجز غم عشق را کناری نیست

11. ز شوق زلف بتان بیقرار و سرگردان

12. منم که مثل من آشفته روزگاری نیست

13. اگر ز مستی و رندی عبید را عاریست

14. مرا از این دو صفت هیچ عیب و عاری نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
* تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
شعر کامل
سعدی
* اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را
* جوانمردست درد عشق، پیدا می کند ما را
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشقهایی کز پی رنگی بود
* عشق نبود عاقبت ننگی بود
شعر کامل
مولوی