عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 64

1. دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد

2. دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد

3. نقش رخسار تو پیرامن چشمم میگشت

4. صبر و هوش من دلسوخته یغما میکرد

5. شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم میسوخت

6. دود سودای توام قصد سویدا میکرد

7. نه کسی حال من سوخته دل می‌پرسید

8. نه کسی درد من خسته مداوا میکرد

9. پیش سلطان خیال تو مرا غم میکشت

10. خدمتش تن زده از دور تماشا میکرد

11. دست برداشته تا وقت سحر خاطر من

12. از خدا دولت وصل تو تمنا میکرد

13. هردم از غصهٔ هجران تو میمرد عبید

14. باز امید وصال تواش احیا میکرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند
* گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* نگارندهٔ چرخ گردنده اوست
* فرایندهٔ فره بنده اوست
شعر کامل
فردوسی
* گر گدایی کنی از درگه او کن باری
* که گدایان درش را سر سلطانی نیست
شعر کامل
سعدی