غزل شمارهٔ 67
1. میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
2. میکند خاطر شوریده تمنای دگر
3. هوس سروقدی گرد دلم میگردد
4. که ندارد به جهان همسر و همتای دگر
5. دوش در کوی خودم نعره زنان دیده ز دور
6. گشته رسوای جهان با دو سه شیدای دگر
7. گفت کاین شیفته را باز چه حال افتاد است
8. نیست جز مسکنت و عجز مداوای دگر
9. چاره صبر است ز سعدی بشنو پند عبید
10. «سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر»
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده