عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 96

1. مرا دلیست ره عافیت رها کرده

2. وجود خود هدف ناوک بلا کرده

3. ز جور چرخ ستم دیده و رضا داده

4. ز خوی یار جفا دیده و وفا کرده

5. به کار خویش فرو رفته مبتلی گشته

6. به درد عشق مرا نیز مبتلی کرده

7. هر آنچه داشته از عقل و دانش و دین

8. ز دست داده و سر در سر هوی کرده

9. گهی ز بیخردی آبروی خود برده

10. گهی ز بیخبری قصد جان ما کرده

11. به قول و عهد بتان غره گشته وز سر جهل

12. خیال باطل و اندیشهٔ خطا کرده

13. عبید را به فریبی فکنده از مسکن

14. ز دوستان و عزیزان خود جدا کرده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
* جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش
شعر کامل
حافظ
* زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان؟
* حیف باشد اینقدر کوتاه بین باد کسی!
شعر کامل
صائب تبریزی
* غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
* من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
شعر کامل
رهی معیری