غزل شمارهٔ 101
1. هم ز وصف لبت زبان خجلست
2. هم ز زلف تو مشک و بان خجلست
3. تا دهان و رخ ترا دیدند
4. غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست
5. دل به جان از رخ تو بویی خواست
6. سالها رفت و همچنان خجلست
7. دیده را با رخ تو کاری رفت
8. دل بیچاره در میان خجلست
9. عذر مهمانم، ای صبا، تو بخواه
10. که تو دانی که: میزبان خجلست
11. ای قلم، شرح حال من بنویس
12. که ز بی خدمتی زبان خجلست
13. اوحدی کی به پیشگاه رسد؟
14. آنکه از خاک آستان خجلست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده