اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 110

1. گر به دست آوریم دامن دوست

2. همه او را شویم و خود همه اوست

3. آنکه او را در آب می‌جویی

4. همچو آیینه با تو رو در روست

5. تو تویی خود از میان برگیر

6. کز تویی تو رشته تو برتوست

7. گر شود کوزه کوزه گرنه شگفت

8. که بسی کاسه سوده گشت و سبوست

9. همه از یک درخت هست این چوب

10. که گهی صولجان و گاهی گوست

11. ها، که اسم اشارتست از اصل

12. الفتش را چو واو کردی هوست

13. انقلاب ضرورتست این جا

14. تا تو آن مغز بر کشی از پوست

15. مدتی توبه داشتیم، اکنون

16. که خرابات عشق در پهلوست

17. منشین تشنه، اوحدی، که ترا

18. پای در آب و جای بر لب جوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
* بر باغ دانش همه رفته‌اند
شعر کامل
فردوسی
* موش با جاروب در سوراخ نتوانست رفت
* خواجه با چندین علایق چون به حق واصل شود؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت
* این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی