اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 136

1. گو: هر که در جهان به تماشا روید و گشت

2. ما را بس این قدر که: به ما دوست بر گذشت

3. تا او ز نقش چهرهٔ خود پرده بر گرفت

4. ما نقش دیگران ز ورق کرده‌ایم گشت

5. وقتی ز خلق راز دل خود نهفتمی

6. اکنون نمی‌توان، که ز بام او فتاد تشت

7. انصاف داد عقل که: در بوستان حسن

8. دست زمانه بهتر ازین شاخ گل نکشت

9. با دوست هر کجا که نشینی تفرجست

10. خواهی میان گلشن و خواهی کنار دشت

11. روزی شنیدمی به تکلف حدیث خلق

12. عشق آمد، آن حدیث به یک باره در نوشت

13. آسان بود به سوی کسان رفتن، اوحدی

14. اندیشه کن که: گم نشوی وقت بازگشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
* یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* یار با ما بی‌وفایی می‌کند
* بی‌گناه از من جدایی می‌کند
شعر کامل
سعدی
* دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
* ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست
شعر کامل
سعدی