غزل شمارهٔ 201
1. ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
2. عهدی بکن به وصل و از آن عهد وا مگرد
3. ما برگزیدهایم ترا از جهان، تو نیز
4. پیوند ما گزین وز پیوند ما مگرد
5. در میغ خون دل شب هجر آشنای ما
6. میبین و با مخالف ما آشنا مگرد
7. ای آنکه یک دم از دل ما نیستی جدا
8. هر دم به شیوهای دگر از ما جدا مگرد
9. گفتی: برو، که مهرهٔ مهرت بریختم
10. خونم بریز و گرد چنین مهرها مگرد
11. دی دست در میان تو کردم، رخ تو گفت:
12. بالای ما بلاست، به گرد بلا مگرد
13. ما را غرض روا شدن از وصل روی تست
14. گو: کام اوحدی ز دو گیتی روا مگرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده