اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 235

1. معشوقه پی وفا نباشد

2. ور بود، به عهد ما نباشد

3. هرگز سر کوی خوبرویان

4. بی‌فتنه و ماجرا نباشد

5. هر چند که یار ما ختاییست

6. ما را نظر خطا نباشد

7. ای با همه طلعت تو نیکو

8. با طالع ما چرا نباشد؟

9. دعوی چه کنی بر وی پوشی؟

10. پوشیدن مه روا نباشد

11. خوبی که ندید روی او کس

12. امروز بجز خدا نباشد

13. عشق تو قضای آسمانیست

14. کس را گذر از قضا نباشد

15. من عاشقم و لبت ببوسم

16. عاشق همه پارسا نباشد

17. گفتی که: ترا دوا صبوریست

18. این درد بود، دوا نباشد

19. آن غم که تو ریختی درین دل

20. جایی برسد، که جا نباشد

21. زیر قدمت ببوسم ایرا

22. بالای تو بی‌بلا نباشد

23. زر میخواهی ز من، ترا خود

24. یک بوسهٔ بی‌بها نباشد

25. زر پر مطلب، که اوحدی را

26. در دست بجز دعا نباشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سود
* بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
* جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
شعر کامل
رهی معیری
* زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
* به روز رزم چه حاجت به جوشن است تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی