اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 296

1. چون ز بغداد و لب دجله دلم یاد کند

2. دامنم را چو لب دجلهٔ بغداد کند

3. هیچ کس نیست که از یار سفر کردهٔ من

4. برساند خبری خیر و دلم شاد کند

5. هرگز از یاد من خسته فراموش نشد

6. آنکه هرگز نتواند که مرا یاد کند

7. هجر داغیست که گر بر جگر کوه نهند

8. سنگ بر سینه زنان آید و فریاد کند

9. خانهٔ عمر مرا عشق ز بنیاد بکند

10. عشق باشد که چنین کار به بنیاد کند

11. آنکه خون دل من ریخت ز بیداد و برفت

12. کاج باز آید و خون ریزد و بیداد کند

13. چه غم از شاه و چه اندیشه ز خسرو باشد؟

14. گر به شیرین رسد آن ناله که فرهاد کند

15. باد بر گلبن این باغ گلی را نگذاشت

16. کز نسیمش دلم از بند غم آزاد کند

17. اوحدی چون که از آن خرمن گل دورافتاد

18. خرمن عمر، ضروریست، که بر باد کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبر هم سودی ندارد کآب چشم
* راز پنهان آشکارا می‌کند
شعر کامل
سعدی
* هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
* داند که سخت باشد قطع امیدواران
شعر کامل
سعدی
* به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان
* که من به پای تو در مردن آرزومندم
شعر کامل
سعدی