اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 332

1. سر دردم بر طبیب آسان نبود

2. گفت: تب داری، غلط کرد، آن نبود

3. نوش دارو داد و آن سودی نداشت

4. گل شکر فرمود و آن درمان نبود

5. بر طبیبم سوز دل پوشیده ماند

6. ورنه اشک دیده‌ام پنهان نبود

7. من بکوشیدم که: گویم حال خویش

8. دل به دست و نطق در فرمان نبود

9. عشق را هم عاشقی داند که: چیست؟

10. عشق دانستن چنین آسان نبود

11. از دلیل این درد را نتوان شناخت

12. در کتاب این نکته را برهان نبود

13. گر چه آهم برده بود از چهره رنگ

14. اشک چشمم کمتر از باران نبود

15. جان به یاد دوست می‌رفت از تنم

16. این چنین جان دادنی ارزان نبود

17. از فراق اندیشه‌ای می‌کرد دل

18. ورنه، بالله، کم سخن در جان نبود

19. ای که گفتی: چاره می‌دانم ترا

20. اوحدی نیز این چنین نادان نبود

21. چارهٔ من وصل بود، اما چه سود؟

22. کان ستمگر بر سر پیمان نبود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با غریبان لطف بی‌اندازه کن
* تا رود نامت به نیک در دیار
شعر کامل
سعدی
* عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست
* دیر سالست که من بلبل این بستانم
شعر کامل
سعدی
* جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
* غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
شعر کامل
سعدی