اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 338

1. هر که با عارض زیبای تو خو کرده بود

2. گر دمی با تو برآرد نه نکو کرده بود

3. گر به مشک ختنی میل کند عین خطاست

4. هر که او چین سر زلف تو بو کرده بود

5. پیش چو گان سر زلف تو آن یارد گشت

6. که بر زخم جفا صبر چو گو کرده بود

7. بارها زلف تو، دانم، که بر روی تو خود

8. شرح سودای مرا موی به مو کرده بود

9. کاسهٔ سر ز تمنای تو خالی نکنم

10. و گرم کوزه‌گر از خاک سبو کرده بود

11. هر دلی کان نشود نرم بسوز غم تو

12. نه دلست آن، مگر از آهن و رو کرده بود

13. اوحدی گر ز فراق تو ننالد چه کند؟

14. در همه عمر چو با وصل تو خو کرده بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
* ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
شعر کامل
سعدی
* رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
* وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
شعر کامل
حافظ
* بلبلان چمن عشق تو همچون سوسن
* همه تن جمله زبانند ولی خاموشند
شعر کامل
خواجوی کرمانی