اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 342

1. عشق همان به که به زاری بود

2. عزت عشق از در خواری بود

3. دست بگیرد دل درویش را

4. دوست که در مهد و عماری بود

5. هم نکند صید چنان آهویی

6. گر سگ ما شیر شکاری بود

7. از گل و باغش نبود چاره‌ای

8. دیده که چون ابر بهاری بود

9. یار مرا می‌کشد از عشق خود

10. کشتن عشاق چه یاری بود؟

11. روز که بی‌وصل بر آید ز کوه

12. در نظر من شب تاری بود

13. هم بکند چارهٔ او اوحدی

14. چون شب رندی و سواری بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
* دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
شعر کامل
حافظ
* من پیر سال و ماه نیم یار بی‌وفاست
* بر من چو عمر می‌گذرد پیر از آن شدم
شعر کامل
حافظ
* من از درمان و درد و وصل و هجران
* پسندم آنچه را جانان پسندد
شعر کامل
باباطاهر