غزل شمارهٔ 41
1. ای پرتو روحالقدس تابان ز رخسار شما
2. نور مسیحا در خم زلف چو زنار شما
3. هم لفظتان انجیل خوان، هم لهجتان داودسان
4. سر حواریون نهان در بحر گفتار شما
5. شماس ازان رخ جفت غم، مطران پریشان دم بدم
6. قسیس دانا نیز هم بیچاره در کار شما
7. اعجاز عیسی در دو لب پنهان صلیب اندر سلب
8. قندیل زهبان نیم شب تابان ز رخسار شما
9. از لعلتان کوثر نمی، وز لفظتان گردون خمی
10. میلاد شادیها همی از روز دیدار شما
11. زان زلفهای جان گسل تسبیح یوحنا خجل
12. صد جاثلیق زندهدل چون من خریدار شما
13. گردی ز عشق انگیخته، بر گبر و ترسا بیخته
14. خون مسلمان ریخته در پای دیوار شما
15. ای عیدتان بر خام خم گوسالهٔ زرینه سم
16. فسح نصاری گشته گم در عید بسیار شما
17. دیرش زمین بوسد به حد، رهبان از وجوید مدد
18. چون اوحدی یومالاحد آید به زنهار شما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده