اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 423

1. عشرت بهار کن، که شود روزگار خوش

2. می‌در بهار خور، که بود بی غبار و غش

3. گفتی: به روز شش همه گیتی تمام شد

4. می‌به، که او تمام نشد جز به ماه شش

5. بر خیز و زین قیاس دو شش ساله‌ای ببین

6. کز حسن او کند دل ماه دو هفته غش

7. دست ار به وصل موی میانی رسد به روز

8. اندر میانش آر و شب اندر کنار کش

9. زان پیش کت کشد لحد گور در کنار

10. خالی نباید از تن خوبان کنار و کش

11. اینجا که نقل بوسه بود زان دهان و لب

12. دندان کس به میوه نیالاید و نمش

13. چون دستگاه و مکنت آن هست می‌بنوش

14. با مطربان فاخر و با شاهدان کش

15. کز روی همچو ماه و جبینی چو مشتری

16. جام آفتاب رخ شود و باده زهره وش

17. ور نیست دسترس، سر دستار پاره کن

18. دستار رند میکده را گو: مدار فش

19. ریزنده کرد جنبش باد مسیح دم

20. برگ گل از درخت چو موسی به چوب هش

21. وقت سحر ز شاخ چمن گل چو بشکفد

22. گویی به سحر ماه بر آمد ز چاه کش

23. مانند آنکه بر رخ زیبا عرق چکد

24. بر روی سرخ لاله ز شبنم فتاده رش

25. آشفته‌ایم و دلشده، یا مطرب «السماع»

26. آتش‌دلیم و غمزده، یا ساقی، «العطش»

27. می‌صیقلیست در کف رندان که میبرد

28. از سینه‌ها کدورت و از دیده‌ها غمش

29. صوفی، بیا و در می صافی نگاه کن

30. ور جام اوحدی نخوری، قطره‌ای بچش

31. بر طور بزم ما دل و جانها ببین بلاش

32. وز برق نور باده بهم بر فتاده بش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بجز از نرگس پرخواب و رخ چون خور او
* تو مپندار که از خواب و خورم یاد آمد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
* خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
شعر کامل
مولوی
* چو مست چشم تو نبود شراب را چه طرب
* چو همرهم تو نباشی سفر چه سود کند
شعر کامل
مولوی