اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 532

1. روزی بر آن شمع چو پروانه بسوزم

2. در خویش زنم آتش و مردانه بسوزم

3. چون با من بیگانه غمش را سر خویشست

4. با خویش در آمیزم و بیگانه بسوزم

5. دیوانه شوم، سر به خرابات برآرم

6. بر خویش دل عاقل و دیوانه بسوزم

7. گر آتش اندوه برین آب بماند

8. هم رخت براندازم و هم خانه بسوزم

9. در وصل دلم را نه به پیمانه دهد می

10. در می‌فگنم آتش و پیمانه بسوزم

11. یاران همه در گلشن وصلند به شادی

12. من چند درین گلخن ویرانه بسوزم؟

13. گر بر گذرم دام نهد، اوحدی، این بار

14. هم دام بدرانم و همه دانه بسوزم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
* چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شعر کامل
سعدی
* چه سخن کرد به چشم و چه شکر گفت ز لب؟
* که رواج شکر و قیمت بادام برفت
شعر کامل
اوحدی
* تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
* همواره مرا کوی خرابات مقام است
شعر کامل
حافظ