اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 621

1. تا ندانی ز جسم و جان مردن

2. پیش آن رخ کجا توان مردن؟

3. عاشقی چیست؟ زنده بودن فاش

4. وآنگه از عشق او نهان مردن

5. از برون جهان نشاید مرد

6. در جهان باید از جهان مردن

7. هیچ دانی حیات باقی چیست؟

8. پیش آن خاک آستان مردن

9. اهل یاریست، یار، در غم او

10. سهل کاریست هر زمان مردن

11. بوسه‌ای زان دهن بخواهم خواست

12. که نشاید به رایگان مردن

13. اوحدی، دل به دیگری مسپار

14. تا نباید چو دیگران مردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کودکانی که درین دایره سرگردانند
* بر سر جوز تهی اینهمه غوغا دارند
شعر کامل
صائب تبریزی
* حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز
* حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم
شعر کامل
حافظ
* اشک بدخواهت از حسد چو بقم
* روی بدگویت از عنا چو زریر
شعر کامل
انوری