اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 668

1. ای نور چشم من ز رخ لاله‌رنگ تو

2. سوگند سخت من به دل همچو سنگ تو

3. در دهر سوکوار نباشد به حال من

4. در شهر غمگسار نباشد بی‌نگ تو

5. پیش رخت ز شرم بریزند رنگها

6. صورتگران چین چو ببینند رنگ تو

7. بر زان دل چو سنگ و بر همچو سیم خام

8. آنکس خورد، که سیم بریزد به سنگ تو

9. مپسند کشتن من مسکین، که بعد ازین

10. مانند من شکار نیفتد به چنگ تو

11. اکنون سپر چه سود؟ که بر دل گذار کرد

12. پیکان تیر غمزهٔ همچون خدنگ تو

13. میدان فراخ یافته‌ای، اوحدی،ولی

14. در وصل او عجب که رسد دست تنگ تو!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
* وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
شعر کامل
حافظ
* مزن بر سر ناتوان دست زور
* که روزی به پایش در افتی چو مور
شعر کامل
سعدی
* ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل
* جهد سودی نکند تن به قضا دردادم
شعر کامل
سعدی