اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 671

1. ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو

2. عرعر خجل از قد چو سرو چمن تو

3. پای نفس اندر جگر نافه شکسته

4. بوی شکن طرهٔ‌عنبر شکن تو

5. آنها که به مویی بفروشند بهشتی

6. مویی به جهانی بخرند از بدن تو

7. دل تنگ شود غنچه و لب خشک و جگر خون

8. از رشک شکر خندهٔ تنگ دهن تو

9. بر عقد گهر طعنه زند گاه تبسم

10. آن رستهٔ دندان جو در عدن تو

11. بر پیرهن ار نقش کنی صورت نرگس

12. بینا کندش بوی خوش پیرهن تو

13. شد کاسته چون موی تن اوحدی، ارچه

14. کاهیدن مویی نپسندد ز تن تو

15. در حلق دل سوختهٔ شیفته خاطر

16. زنجیر بلا گشته دو مشکین رسن تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همان بهتر که لیلی در بیابان جلوه گر باشد
* ندارد تنگنای شهر، تاب حسن صحرایی
شعر کامل
صائب تبریزی
* یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
* کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
شعر کامل
حافظ
* قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
* قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
شعر کامل
حافظ