اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 705

1. یا به نزد خویشتن راهم بده

2. یا مجال ناله و آهم بده

3. از دهانت چون نمی‌یابم نشان

4. بوسه‌ای زان روی چون ماهم بده

5. تشنهٔ چاه زنخدان تو شد

6. جان من، آبی از آن چاهم بده

7. غربت من در جهان از بهر تست

8. قربت خاصان درگاهم بده

9. دوش میگفتی: ز من چیزی بخواه

10. بوسه‌ای زان لعل می‌خواهم، بده

11. هر چه از من خواستی یکسر تراست

12. از تو من نیز آنچه میخواهم بده

13. یا خیال خود به خواب من فرست

14. یا دلی بیدار و آگاهم بده

15. گنج وصلت هم درین ویرانهاست

16. آن چنان گنجی ز ناگاهم بده

17. بر بساط آرزو چون اوحدی

18. شاه می‌خواهم ز رخ، شاهم بده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جفا مکن که نماند جهان و هرچه دروست
* وفا و صحبت یاران مهربان ماند
شعر کامل
سعدی
* دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید
* کز یکدیگر گشایی زلف گره گشا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ره نیکمردان آزاده گیر
* چو استاده‌ای دست افتاده‌گیر
شعر کامل
سعدی