اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 712

1. روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده

2. لطفش تنم را داده دل، لعلش دلم را جان شده

3. اقبال در کار آمده، دولت خریدار آمده

4. با ما به بازار آمده، آن دلبر پنهان شده

5. ما بر بساط ششتری، با طوق و با انگشتری

6. گر دیده ما را مشتری، آن زهرهٔ کیوان شده

7. آن ماه در مهد آمده، کام مرا شهد آمده

8. من باز در عهد آمده، او از سر پیمان شده

9. افگنده خلقی مرد و زن، اندر زبانها چون سخن

10. نام گدایی همچو من، همسایهٔ سلطان شده

11. یار ارچه تیمار آورد، یا رنج بسیار آورد

12. روزیش در کار آورد، عزم عزیمت خوان شده

13. گر عاشقی رنجی ببر، بار گران سنجی ببر

14. ای اوحدی، گنجی ببر، زین خانهٔ ویران شده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زیره را من سوی کرمان آورم
* گر به پیش تو دل و جان آورم
شعر کامل
مولوی
* صندل از بهر سر مردم بیدرد بود
* چوب دارست علاج سر دیوانه عشق
شعر کامل
صائب تبریزی
* آخر نگهی به سوی ما کن
* دردی به ارادتی دوا کن
شعر کامل
سعدی