اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 797

1. ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی

2. گرت سودای آن دارد که: عشق آن پسر بازی

3. جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بستان

4. که مقصود از جهان عشقست و باقی سر بسر بازی

5. حریف سیم کش باید، که در سیمین بران پیچد

6. که وصل یار سیمین بر نیابی جز به زر بازی

7. نخست آگاه کن خود را، چو بازی نرد درد او

8. که زودت مات گرداند غمش، گر بی‌خبر بازی

9. نمی‌باید که از ناوک نظر بر هم نهی هرگز

10. گرت با روی او باشد تمنای نظربازی

11. دلت خود برد و گر زین پس سرت سودای او دارد

12. چنان باید که گر جانت بخواهد، بی‌جگر بازی

13. اگر روزی سرش خواهی، بنه گردن به رنجوری

14. که گر رنجور او باشی کنی با گل شکربازی

15. چو داغ مهر او داری، منه بر دیگری خاطر

16. که با او زشت باشد، گر هوس جای دگر بازی

17. نخواهی مرد آن بودن که: گردی گرد عشق او

18. مگر چون اوحدی وقتی که هر چه هست در بازی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درد ما را نیست درمان الغیاث
* هجر ما را نیست پایان الغیاث
شعر کامل
حافظ
* رزق اگر بر آدمی عاشق نمی باشد، چرا
* از زمین گندم گریبان چاک می آید برون؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* ورق گردانی عمر زلیخا نامه ای دارد
* که انجام محبت خوشتر از آغاز می گردد
شعر کامل
صائب تبریزی