اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 869

1. رخ باز نهادم به سماوات الهی

2. تا بر سر گردون بزنم نوبت شاهی

3. رخت و خر خود را همه بگذاشتم اینجا

4. چون یار مسیحم، بسم این چهرهٔ کاهی

5. از من مطلب مهر خود، ای شاهد دنیا

6. بر مهر تو چون دل نهد این عاشق آهی؟

7. اینجا نتوان کرد مقام، ار چه دلم را

8. روزی دو سه مهمان تو کرد این تن ساهی

9. جز در رسن عشق مزن دست ارادت

10. تا یوسف مصری شوی، ای یوسف چاهی

11. اینجا منشین پر، که جزا می‌نتوان یافت

12. عمر ابد و مملکت نامتناهی

13. برخیز و بن باغ بهشتی نظری کن

14. تا پیش نهم هر چه دلت خواهد و خواهی

15. گه نعره بر آریم ز صحراش چو مرغان

16. گه غوطه بر آریم ز دریاش چو ماهی

17. در نامهٔ ترکیب که داری نظری کن

18. تا سر دو گیتی بشناسی بکماهی

19. نی نی، که ازین هر دو جهان جز به رخ او

20. گر باز شود چشم تو در عین گناهی

21. یکرنگ شو، ای اوحدی و یکدل و یکتا

22. در کش قلم و خط به سپیدی و سیاهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای زلف یار سخت پریشان ودرهمی
* دست بریده که ترا شانه می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* گلی کان پایمال سرو ما گشت
* بود خاکش ز خون ارغوان به
شعر کامل
حافظ
* ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟
* وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟
شعر کامل
سعدی