اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 90

1. تا زنده‌ایم، یاد لبش بر زبان ماست

2. ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست

3. گر فتنه می‌شویم بر آن روی، طرفه نیست

4. زیرا که یار فتنهٔ آخر زمان ماست

5. گیرم که مهر او ز دل خود برون برم

6. این درد را چه چاره؟ که در مغز جان ماست

7. از ما مپرس: کاتش دل تا چه غایتست؟

8. از آب دیده پرس، که او ترجمان ماست

9. انصاف، حیف نیست که باری نمی‌دهد؟

10. شاخی چنین شگرف، که در بوستان ماست

11. مشکل رها کند که : بگوییم حال خویش

12. بندی، که از محبت او بر زبان ماست

13. ای اوحدی، ز غیر شکایت چه می‌کنی؟

14. ما را شکایت از بت نامهربان ماست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون قوس قزح برگ رزان رنگ به رنگ اند
* در قوس قزح خوشهٔ انگور گمانست
شعر کامل
منوچهری
* آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
* نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
شعر کامل
حافظ
* نمی توان غم دل را به خنده بیرون برد
* ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
شعر کامل
صائب تبریزی