اوحدیجام جم (فهرست)

شمارهٔ 126-حکایت

1. شد غلام ملک به می خوردن

2. بشدند از پیش به پی کردن

3. یافتندش به کنج میخانه

4. مفلس و عور و مست و دیوانه

5. پس بگفتند پند و هیچ نگفت

6. میکشیدند و او دگر میخفت

7. رند کی میگذشت آشفته

8. بارها خانه پدر رفته

9. دید کان گیرو ده مجازی نیست

10. گفت: خشم ملوک بازی نیست

11. بهلیدش چنانکه مست افتد

12. که بلا بیند ار به دست افتد

13. خواجه هر چند پر هنر داند

14. جرم خود بنده نیکتر داند

15. قصهٔ این پسر بپرس ازمن

16. کین خمارش به از خمار شکن

17. آنچه گفتیم حال دانا بود

18. که به علم و بدین توانا بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به زه کن کمان را و این چوب گز
* بدین گونه پرورده در آب رز
شعر کامل
فردوسی
* ز هر سو شاخ گیسو شانه می‌کرد
* بنفشه بر سر گل دانه می‌کرد
شعر کامل
نظامی
* گلی که از عرق شرم دیده بان دارد
* خط امان ز شبیخون بلبلان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی