اوحدیجام جم (فهرست)

شمارهٔ 16-در طامات

1. ساقی ار صاف نیست، زان دردی

2. قدحی ده، که خواب من بردی

3. نیست صافی، مهل که جوش کنم

4. جام دردم بده، که نوش کنم

5. صف پیشینه صافها خوردند

6. درد دردی به من رها کردند

7. درد دل را به درد بنشانم

8. درد بهتر که درد برجانم

9. اقتضای زمان ما اینست

10. چه توان کرد ؟ از آن ما اینست

11. گر چه آن دوستان ز دست شدند

12. خنک آنان که زود مست شدند!

13. دلم از جان خویش سیر آمد

14. دور او بیش ده، که دیر آمد

15. مست بگذار در بیابانش

16. شب چو بیگه شود بخوابانش

17. جایش این به که جای خوابی هست

18. ور خمارش کند شرابی هست

19. روز مرگ ار به حال بد باشم

20. بده این جام، تا به خود باشم

21. چون اجل در کشد به خود تنگم

22. بنه این جام بر سر سنگم

23. تا چو آید دل از دهان بر لب

24. جام بر کف رویم و جان بر لب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی
* ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
* یوسف کند چگونه فراموش، چاه را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* عاشقانی که جان یک دگرند
* همه در عشق همدگر میرند
شعر کامل
مولوی