شمارهٔ 29-غزل
1. مشو عاشق، که جانت را بسوزد
2. غم عشق استخوانت را بسوزد
3. تو آتش میزنی در خرمن خویش
4. ندانی این و آنت را بسوزد
5. مخور خوبان آتش خوی را غم
6. که روزی خان ومانت را بسوزد
7. ز دیده اشک خون چندین مباران
8. که ترسم دیدگانت را بسوزد
9. چه سود آنگاه پنهان کردن عشق
10. که پیدا و نهانت را بسوزد؟
11. ز لعلم چاشنی جستی به بوسه
12. نترسیدی دهانت را بسوزد؟
13. مبر نام من، ار نه با رخ خویش
14. بگویم تا: زبانت را بسوزد
15. اگر هجرم وجودت را بکاهد
16. وگر مهرم روانت را بسوزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده