عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 117

1. مست و بد خوببم و هم صحبت جانانه ی مست

2. فتنه انگیز بود آتش و هم ی مست

3. همه محتاج شرابیم ولی ساقی عدل

4. ندهد ساغر هشیار چو پیمانه ی مست

5. قول ارباب خرد دست کش صد غرض است

6. هیچ افسانه چنان نیست که افسانه ی مست

7. ابله مست و خرد پیشه ی هشیار یکی است

8. مصلحت دان طلبی رو سوی دیوانه ی مست

9. شور عالم همه جمع است در آن نرگس شوخ

10. مجمع فتنه و آشوب بود ی مست

11. دوش با عرفی دیوانه زدم جامی چند

12. چه بلا فیض دهد صحبت دیوانه ی مست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا خیال گریه کردم یار رفت
* این غزال از بوی خون رم می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا غنچه به باغ از دهن تنگ تو دم زد
* عطار صبا مشک ختن در دهنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است
* خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی