غزل شمارهٔ 127
1. گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
2. تا ریشه در آب است امید ثمری هست
3. هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار
4. بر بام و در دوست پریشان نظری هست
5. منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق
6. این نشأ مرا گر نبود با دگری هست
7. آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل
8. در دامنش آویز که با وی خبری هست
9. هرگز قدم غم ز دلم دور نبودست
10. شادیست که او را سر و برگ سفری هست
11. تا گفت خموشی به تو راز دل عرفی
12. دانست که از ناصیه غمازتری هست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده