عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 129

1. من نگویم که درین شهر ستمکاری هست

2. همه دانند که ما را به تو بازاری هست

3. حد من نیست که در پیش تو گویم سخنی

4. دوست داند که مرا قوت گفتاری هست

5. از ادب چشم من و ناز مپوشان رخ دوست

6. این نگاهی است که شایسته دیداری هست

7. ساکن کعبه کجا، دولت دیدار کجا

8. این قدر هست که در سایه ی دیواری هست

9. مردم کارگه عشق هنرمندانند

10. بیستون گر بشکافد دگر کاری هست

11. دل عرفی نه یکی قطره ی حون، فولاد است

12. از ستم سیر مشو دگر آزاری هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای جویبار راستی از جوی یار ماستی
* بر سینه‌ها سیناستی بر جان‌هایی جان فزا
شعر کامل
مولوی
* بس بگردید و بگردد روزگار
* دل به دنیا درنبندد هوشیار
شعر کامل
سعدی
* بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک
* سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری
شعر کامل
حافظ