عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 168

1. بندهٔ دل شوم که او، خون فراغ می خورد

2. خدمت درد می کند، نعمت داغ می خورد

3. طوبی و خلد عافیت، می نخرم به مشت خس

4. زان که تذرو این چمن، طمعهٔ زاغ می خورد

5. از چمنی نمی برد، نعمت برگزیده را

6. آن که وظیفهٔ ثمر، از همه باغ می خورد

7. بی ادبی است موسی ام، ره بدهی به طور خود

8. کو لب شعله می گزد، شمع و چراغ می خورد

9. این چمن محبت است، الحذر ای بهشتیان

10. بوی گل بهشت ما، مغز دماغ می خورد

11. عرفی تشنه را ز من، مژده که گر نایستد

12. آب حیات از کف، خضر سراغ می خورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی
* غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
* آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
شعر کامل
سلمان ساوجی
* هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد
* یارب چه نهادند در این شکر و بادام
شعر کامل
فروغی بسطامی