عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 207

1. ز بهر داغ که مستان علاج می طلبند

2. که جام می شکنند و زجاج می طلبند

3. فروغ مشعلهٔ شمع راه تیره دلان

4. چراغ در دل شب های داج می طلبند

5. شکوه تاج شکستند و تخت مرگ زدند

6. ز هم نهان تخت و تاج می طلبند

7. مباد لذت بیماری دل آنان را

8. که اعتدال ز بهر مزاج می طلبند

9. فغان ز جلوهٔ آن هست که اهل دین به دعا

10. ز بهر طاعت ایزد، رواج می طلبند

11. گذر به کوچهٔ همت مبادشان، عرفی

12. که کام دل ز در احتیاج می طلبند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
* دردا که این معما شرح و بیان ندارد
شعر کامل
حافظ
* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بس بگردید و بگردد روزگار
* دل به دنیا درنبندد هوشیار
شعر کامل
سعدی