عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 211

1. چه مهربان به سفر شد، چه تند قهر آمد

2. فرشته ای بشد و فتنه ای به شهر آمد

3. کرشمه ای که دگر ناخنی رساند باز

4. گشود گریهٔ تلخ و هزار نهر آمد

5. قیاس کن که چه آبم رود به جوی حیات

6. که گاه گریهٔ شادی ز دیده زهر آمد

7. به شومی دل از عافیت رمیدهٔ من

8. ز کوه و بادیهٔ آوارگی به شهر آمد

9. مکو که بی خبر آمد به دهر عرفی و رفت

10. هر آن که از عدم آمد، چنین به دهر آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سحر ز روی خود ای کاش پرده بردارد
* که باغبان زند آتش به باغ یاسمنش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* زنگ صحبت را به خلوت می توان از دل زدود
* زندگانی در جهان بی گوشه دل مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
* نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد
شعر کامل
سعدی