عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 227

1. در محبت لب خشک و دل تر می خندد

2. مست مخمور در این تنگ شکر می خندد

3. اهل دل خنده زنانند و نمی بیند کس

4. لب این جمع به آیین دگر می خندد

5. ای کلیم، آتش ایمن، گل مقصود تو، چیست

6. به تمنای محال تو شجر می خندد

7. دیده از شاهد امید فروبند و ببین

8. که لب شام به صد ذوق سحر می خندد

9. کم مباد آب و هوای چمن ما، که در او

10. گل پژمرده به از لالهٔ تر می خندد

11. دل عرفی بود آن مرغ خزان پرورده

12. که به حبس نفس و بستن پر می خندد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تن از درد لرزان چو از باد بید
* دل از جان شیرین شده ناامید
شعر کامل
فردوسی
* شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
* معشوق در کنار بود پاک دیده را
شعر کامل
صائب تبریزی
* همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
* دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
شعر کامل
حافظ