عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 234

1. عرض کردیم به زاهد که ریا نفروشد

2. کفر اندودهٔ اسلام به ما نفروشد

3. گو بنه بر سر دل منت و بسیار منه

4. آن که بیماری دل را به شفا نفروشد

5. عاشق آن است که گر جان بدهد بد نامی

6. گرمی سینه وتاثیر دعا نفروشد

7. گر فروشند بهای مه کنعان داند

8. به متاع دو جهانش ، به خدا، نفروشد

9. مرد سودای محبت بود آن کس عرفی

10. که دهد عیش ابد مفت و بلا نفروشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
* ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
شعر کامل
فرخی سیستانی
* در چمن هر دم که چون عرعر خرامان می‌شدی
* خنده بر بالای سرو بوستان می‌آمدت
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
* یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
شعر کامل
حافظ