غزل شمارهٔ 30
1. گفت و گوی غم یعقوب بود پیشه ی ما
2. بوی پیراهن یوسف دهد اندیشه ی ما
3. اندر آن بیشه که با شیر دُمم آفت نیست
4. روبه از بی جگری رم کند از بیشه ی ما
5. کوهکن صنعت ما داشت ولی فرق بسی است
6. قوت بازوی دل می طلبد تیشه ی ما
7. در دل ما غم دنیا غم معشوق شود
8. باده گر خام بود پخته کند شیشه ی ما
9. عرفی افسانه تراشی به خموشی بفروخت
10. لله الحمد که آزاد شد از پیشه ی ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده