عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 316

1. لب حرف شفا گفت، دلِ سوخته تب کرد

2. این حرف دل آشوب مرا دشمن لب کرد

3. بلهانه به آفات قدر ساخته بودم

4. این عقل فضول آمد و تحقیق سبب کرد

5. غمناک پسین، زین مرو از راه، که ایام

6. تاراجگر عمر تو را، عیش لقب کرد

7. با دختر رز عیب نه، و عقد حرام است

8. ادراک مرا حیرت این نکته عزب کرد

9. صوفی به کرامات دگر فتنه شد امروز

10. این طرح فساد است که در پردهٔ شب کرد

11. هر مسأله کز علم و ادب طرح نمودم

12. منعم به جواب سخن از اصل ونسب کرد

13. کوکو زدن فاختهٔ سرو در آغوش

14. در جامهٔ معشوق مرا گرم طلب کرد

15. در وصل تو دانم دل عرفی اِلمی داشت

16. آخر به کنایت، گله از شرم و ادب کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه لاله طورست روی روشن او
* چراغ روز بود با بیاض گردن او
شعر کامل
صائب تبریزی
* گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
* جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
شعر کامل
سعدی
* بازیچه امواج بود کشتی خالی
* دل را ز غم و درد سبکبار مدارید
شعر کامل
صائب تبریزی