عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 36

1. گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت

2. متاع شادی و غم جمع بود در هم سوخت

3. که زد به داغ دلم دامن کرشمه که باز

4. به نیم شعله هم خان و مان مرهم سوخت

5. فروغ حسن تو در گلشن بهشت افتاد

6. که برگ لاله و گل در میان شبنم سوخت

7. به العطش مگشا لب که خضر وادی عشق

8. گلوی تشنه به آب حیات و زمزم سوخت

9. جز آب ساقی عشقم که جام جرعه ی او

10. کلیم را کف دست و مسیح را دم سوخت

11. دلم به گوشه نشینان عشق می لرزد

12. که حسن او گل شوخی بچید و عالم سوخت

13. به لوح مشهد پروانه این رقم دیدم

14. که آتشی که مرا سوخت خویش را هم سوخت

15. خوشم که سوخت دو کون از غمت وزین خوشتر

16. که کس به داغ دل عرفی از غمت کم سوخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خواهم از تیغت پس از قتل استخوان خود قلم
* تا کنم شرح غمت بر لوح خاک خود رقم
شعر کامل
جامی
* پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
* ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
شعر کامل
حافظ
* برسان بندگی دختر رز گو به درآی
* که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شعر کامل
حافظ